عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
پیامک زیبای فلسفی | 0 | 27 | sepide |
اس ام اس خنده دار برای تجدید روحیه | 0 | 20 | sepide |
پیامکهای عاشقانه | 0 | 22 | sepide |
اس ام اس تبریک روز نیروی انتظامی | 0 | 21 | sepide |
اس ام اس سرکاری ماه رمضان | 0 | 20 | sepide |
اس ام اس های فلسفی و عرفانی | 0 | 23 | elmira |
اس ام اس طنز خانه تکانی عید نوروز | 0 | 19 | elmira |
اس ام اس عاشقانه شب یلدا | 0 | 24 | elmira |
اس ام اس جوک و سرکاری | 0 | 22 | elmira |
اس ام اس تبریک ولادت امام هادی (ع) | 0 | 23 | elmira |
پپیامک فلسفی جدید | 0 | 21 | setare |
اس ام اس خنده دار تبریک تولد | 0 | 18 | setare |
اس ام اس عاشقانه مخصوص روزای بارونی | 0 | 14 | setare |
اس ام اس های ماه شعبان | 0 | 16 | setare |
اس ام اس عاشورای حسینی | 0 | 23 | setare |
اس ام اس شهادت امام سجاد (ع) | 0 | 20 | banafshe |
اس ام اس جملات عاشقانه و رمانتیک | 0 | 17 | banafshe |
اس ام اس طنز ضد دختر | 0 | 17 | banafshe |
اس ام اس سرکاری و خنده دار عید فطر | 0 | 20 | banafshe |
اس ام اس های فلسفی (1) | 0 | 17 | banafshe |
جام نیوز - پديده گل هاي يخي را میتوان در پاییز یا زمستان، اوایل صبح ،هنگامی که هوا به اندازه نیاز آنها مساعد و سرد باشد، دید. گلهای بسیار زیبایی که در اثر افزایش شبنم روی ساقههای گیاهان شکل گرفته و شکوفا میشوند. شکوفایی این شبنمها پدیدههای زیبایی چون گلهای یخی با طرحهای متنوع و زیبا خلق میکند.
هر چقدر آب میان بافتی ساقه گیاهی بیشتر باشد، تشکیل گلهای شبنم یخی بزرگتر و پرپیچ و خم ترو زیباتر است. به عبارتی دیگر، حیات این گلها بسته به میزان آب موجود در ساقه گیاهان و درجه هوای سرد دارد! در چنین شرایطی، لایه خارجی ساقه گیاه تحت فشار سرما زیاد، ترکهای میکروسکوپی نازکبرداشته و آب درون ساقه به صورت شبنمهای ریزی به سطح ساقه میریزند. این شبنمها یا شیره ساقهها کمکم زیاد شده و به صورت شقاق خطی، شروع به شکل گرفتن، میکنند و در نهایت در اثر سرمای بیرون به شکلهای مختلفی و صد البته بسیار زیبا یخ میزنند.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم…
یا… نمیدانم…
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد…
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است. برای همیشه …
خب… بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما…
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده…
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده…
فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم…
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده… این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف!
با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند…
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم… اما… جا نگرفت… هرچی کردم جا نگرفت…
دلم هم سوخت… اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او، دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را بردارد…
تعداد صفحات : 110